تحولات نظام بین الملل در اوایل قرن 21 ، زمینه تصاعد بحران در خلیج فارس را فراهم آورد . علت اصلی این امر را باید در تئوری جنگ پیش دستانه و همچنین ظهور دولت های خاکستری دانست . اگرچه، یکی دیگر از شاخص های درون ساختاری خلیج فارس را می توان مطلوبیت های اقتصادی آن دانست . شواهد نشان می دهد که اقتصاد منطقه تحت تاثیر موج های نظام سرمایه داری بوده؛ اما در عین حال قابلیت های لازم برای تامین نیازهای اقتصادی و تکنولوژیک کشورهای صنعتی را دارا می باشد . وابستگی جهان سرمایه داری غرب به خلیج فارس ناشی از مولفه های درون ساختاری آن می باشد . جنگ پیش دستانه، مولفه های اجتماعی منطقه خلیج فارس و همچنین ساختار ناپایدار منطقه ای که منجر به ظهور دولت های خاکستری شده، فضای امنیتی و استراتژیک خلیج فارس را تحت تاثیر قرار داده است . در میان مناطقی که درون محدوده های به اصطلاح خاورمیانه قابل شناسایی هستند، خلیج فارس مدل منحصر به فردی از یک منطقه ژئوپلتیک است . در حالی که به لحاظ منطقی می تواند نیمه جنوبی خلیج فارس را یک » زیرمنطقه 1 « از جهان عرب که از آن بزرگتر است نامید . اگرچه منطقه ژئوپلتیک خلیج فارس فی نفسه یک محیط متجانس است . یعنی اینکه اکثر کشورهای تشکیل دهنده آن در زمره واحدهایی محسوب می شوند که تولیدکننده نفت بوده و می توانند بر اقتصاد جهانی تاثیر به جا گذارند . در چنین فضایی، شاهد افزایش حضور نظامی امریکا، رشد منازعات منطقه ای و افزایش قیمت نفت می باشیم