این مقاله علل روندهای متفاوت توسعه سیاسی و اجتماعی را در کشورهای نفت خیز در حال توسعه بررسی می کند . مطابق سنت معمول، بسیاری ازکارشناسان، دولت های متکی به رانت های نفتی را در چارچوب الگوی نظری ویژه ای مورد مطالعه قرار می دهند که از آن با عنوان نظریه » دولت رانتیر « یاد می شود . این نظریه با تأکید بر اهمیت وابستگی دولت های نفتی به رانت های خارجی و اشتراک این دولت ها در این زمینه، پویش ها و سیر تحول کم و بیش مشابهی را در عرصه های سیاسی و اجتماعی برای این دولت ها در نظر می گیرد . حال آن که تجربه های دولت های متکی به صدور نفت درعرصه های یاد شده در خلال سه دهه اخیر، تفاوت های درخور توجهی با یک دیگر داشته است . این مقاله بر آن است که با بهره گیری از رویکردی تازه درمطالعه پویش های نفت و سیاست در جوامع نفت خیز، برخی علل تجربه های متفاوت رانتیری در کشورهای نفت خیز در حال توسعه را توضیح دهد . این علل در میزان وفور درآمدهای نفتی در کشورهای نفت خیز ریشه دارند