دراسة فی المسرَح الذِّهنی و عناصره فی الأدب العربی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

ندارد

چکیده

هنر نمایش را مى توان بدون تردید در زمره ى دستاوردهاى عظیم فرهن گى بشر در طول
تاریخ قلمداد نمود . برخى تاریخ نویسان پیدایش این هنر را در اشکال اولیه آن، به مصریان
باستان نسبت مى دهند، هر چند که این عقیده در تاریخ مکتوب هنر نمایش جایى ندارد .
آنچه بر هم گان مسلّم است ظهور این هنر براى او لین بار در ادبیات یونان باستان است،
زمانى که یونان در قرن ششم قبل از میلاد شاهد دوره اى از شکوفایى و پیشرفت در عرصه
هاى مختلف از جمله ادبیات و هنر بود.
دور ماندن از وقایع روزمره ى جامعه و عقل گرایى و در نتیجه دورى جستن از مسائل
عاطفى، از خصوصیات آثار کلاسیک غربى بود . هر چند دو تن از نوابغ مکتب واقع گرایى
یعنى؛ ”هنریک ایبسن و جورج برنارد شاو “، با محور قرار دادن عنصر فکر و اندیشه در آثار
خود، توانستند موج نو و تأثیر قابل ملاحظه اى را در مقابل جریان احساس گر و فرد گراى
مکتب رومانتیسم در ارو پا بوجود آورند . در نهایت مکتب سمبولیسم، ال گویى مناسب براى
نویسنده بوده، که مى خواهد بدون اشاره مستقیم به جزئیات، وقایع عصر خود را مورد
بررسى و انتقاد قرار دهد.
بدون تردید نمایشنامه مانند هر اثر روایى دی گر نیازمند عناصرى است تا به وسیله آن ها
در خارج ذهن عینیت و تحقق یابد . این عناصر را مى توان در قصه (حادثه)، شخصیت ها،
گفتگوى میان آن ها و نزاع یا کشمکش خلاصه نمود . اما عامل آخر که در خلال آن اهداف و
اغراض نویسنده مشخص مى شود از اهمیت بیشترى در تفهیم نمایشنامه ذهنى برخوردار
است. در آثار کلاسیک این نزاع به درون انسان منتقل شده و به صورت نزاع میان وجدان او
و عواطفش یا بین عقل او و وظیف هاش ظهور یافته است. 
در نهایت مى توان گفت که توفیق الحکیم، با آثار ذهنى خود توانست نمایش را از ابتذال
نجات دهد . ابتذالى که دور ماندن قشر فره نگی و عدم اعتماد برخى دی گر از اقشار جامعه به
این عرصه مهم ادبى را سبب شده بود

کلیدواژه‌ها